تصویری کشف شده از ماشین مشتی ممدلی که نه بوق داره و نه صندلی
آخرین و بهداشتی ترین متد کباب پزی!
ایوالا این دیگه آخرشــــــــــه
کدوم یکی داره ادای اون یکیو در میاره ؟
این هم شاهکار اون خانم آمپول زن چینی که عکسش خبرساز شد
جای پارک، جای پارکه دیگه چه فرق می کنه
شاهکار حیرت انگیزیست این هنر عکاسی
چقدر بهت گفتم اینقدر ژل نزن به موهات آخرش کچل میشی
رقابت رقابته، حالا چه فرق می کنه حریف مرغ باشه یا فیل ؟
هیچ می دونستید که چرا باید زبان انگلیسی را آموخت؟!
برای اینکه مثل این آقا با لباسی که پشتش نوشته من برای مشروب خوری و... بدنیا آمدم
به مسجد نره و آبروریزی نکنه
عکسی لو رفته از یکی از اعضای پرشین استار که داره ایمیلشو چک می کنه
خدائیش قدر داوران رو باید بیشتر بدونیم با این همه دقت و تلاش
کی میگه دوره ی مردسالاری سر اومده ؟
وای ... مراقب باش. امسال حواستان را بیشتر جمع کنید!
عجب حالی میده یه آبتنی دلچسب تو این گرمای زودرس فصل بهار
بابا چند نفر به یه نفر ؟!
کلاً همه جور ماساژ درمانی مفیده
مطالعه مطالعه است، چراغش دیگر هر چه پیش آید خوش آید
از وقتی انواع کولدیسک اومده تو بازار کاربردهای جدیدتری برای هارددیسک کشف شده
ندانستن عیبه، آموختن که عیب نیست
بدون شرح!
آخر حواس جمعی یه دختر خانم محترم
تو که عروسکی تو که ملوسکی میخوام باهام برقصی ! چه جوری ؟! اینجوری؟!
وای خدا چه چشمای خوشکلی داره این چلغــوز
اگه تا حالا نخندیدی این هم یک روشی تضمینی برای همیشه خندیدن
بیمزه بود ؟! امان از افسردگی های تکرار شدنی
بی خیال شو و دنبالم بیا فقط مواظب باش خیس نشی
دنیا رو سخت نگیر و لبخند بزن دوست من
متاسفانه علی رغم تاکیدات علما، مسئولان و همچنین مردم بر موضوع مبارزه با بد حجابی در جامعه، شاهد زننده ترین نوع پوشش در مراسم های "فرش قرمز" فیلم های ایرانی هستیم.
اگر بی حجابی تمدن است، پس حیوانات متمدن ترند.(شهید آیت الله مطهری(ره))
( پیشاپیش از نمایش عکسها پوزش میطلبم )
سلام:
خدمت همه ی سالمندان و بزرگان جامعه ی اسلامی ایران هفته نکوداشت سالمندان را تبریک عرض نموده و از خدای منان عمر با عزت توأم با سلامتی کامل برای ایشان آرزو دارم.
یکی از اقوام فامیل ما که بزرگ خاندان عرب بیگی بودند و چند سال پیش برحمت خدا رفتند مرحوم مشهدی حسین عرب بیگی (که اتفاقاٌ هم نام بنده ی حقیر بودند اما او کجا و ما کجا) عموی پدر خدابیامرزم بود ونه تنها من بلکه همة آشنایان ، اقوام و دوستان همیشه از ایشان به عنوان یک نمونه مرد با صداقت ویژه ی خودش یاد می کنند و برای او از خداوند متعال رحمت و مغفرت و آمرزش طلب می کنند.
ایشان حدود 92 سال عمر بابرکت در میان سایر مردم را به خوبی و مسالمت و مدارا بسر بردند و از ایمان وتقوی الهی بسیار بالایی برخوردار بودند
به نشانه ی احترام به همه ی بزرگان و پیران جامعه به خصوص آنانکه خود را پیر غلام اباعبدالله الحسین می نامند اینجا به ذکر چند خاطره از این بزرگوار می نمایم امید است خداوند مارا نیز به مصداق آیه شریفه« صراط الذین انعمت علیهم» در راه بزرگانی چون ایشان قرار داده و دور گرداند از راه گمراهی واز وسوسه های فراوان شیطان در امان بدارد
یادم هست اون روزهایی که در مدرسه ابتدایی درس می خواندم روزهای جمعه با صدای زنگ درخانه و یاااله یااله عمو حسین از خواب بیدار می شدم .خدا بیامرز برای اینکه به بقیه ی فامیل یاد داده باشد که صله رحم از بیشتر اعمال مستحبی بهتر و افضل تر است و برای همین منظور از صبح روز جمعه که روز تعطیلی بود سرکشی به منازل اقوام را تا ظهر انجام می داد بدون دعوت می رفت ، خیلی کوتاه و مختصر می نشست ، احوال سلامتی همه اطرافیان را جویا می شد و هدیه ای کوچک(یکعدد مینو) به بچه های کوچک میداد و ...منزل بعدی و ....
ایشان از جمله نمازگزاران مسجد جامع و مریدان حاج شیخ غلامرضا پناهنده(مدفون در تخت پولاد) و فرزند مرحومش حاج آقا رسول (علی پناهنده مدفون در گلستان شهدای شهرگز) بود که هنوز صدای بلند صلوات ایشان در گوش بیشتر نمازگزاران مسجد جامع هست واز او همیشه به نیکی یاد می کنند.
تا زمانی که بازنشسته نشده بود و باوجود سن و سال بالایی که داشت همواره از کار جدایی نداشت و در انجام امور محوله خود در محیط کار بسیار کوشا و جدی بود و بعد از ساعت کاری شرکت به بررسی اوضاع و احوال کسانی که مورد حمایت ایشان بودند و از کمکهای مالی او بهره ای می بردند می گذشت و مسجد و خانواده و استراحت و با وجود کار کرد اودر جوانی و حتی کهنسالی ایشان هرگز پس اندازی برای خود فراهم نکرد و به قول فرزند بزرگ وارجمند ایشان(حاج قدیرعلی) در سالهای آخر زندگیشون به او گفته بودند که مراحلال کنید اگه زحمت و مخارج کفن و دفن و... من به دوش شما می افته .این نکته را گفتم که بدونید ایشان در همه ی سالهای عمر خود از کمک به زیر دستان بدون اینکه کسی اطلاع داشته باشه دریغ نمی کرد.
حتماٌ برای شما هم پیش آمده که داستانی یا مثالی و یا حرف کوتاهی برای شما جاودانی باشد و همیشه در ذهن شما باقی بماند که از این دست سخنان بسیار از ایشان در خاطره ی بنده و دیگر اقوام باقی مانده است
فقط یک نمونه ی آن را عرض می کنم :
سال آخری که ایشان در قید حیات بودند برای دید و بازدید عید نوروز در منزل ایشان حضور داشتیم ،همیشه برامون حرف می زد و پند می داد ونصیحت می کرد شعر می خواند و داستان تعریف می کرد اون روز هم باوجود کسالتی که داشت وظیفه ی خود را عمل می کرد و آن راهنمایی ما جونتر ها بودو وقتی ازشون یه سوالی پرسیدم سکوت کرد و چیزی نگفت ! سوالم را اینجوری مطرح کردم و گفتم عمو : میشه برامون بگید در طول حدود صد سال عمر بابرکتتون چه چیزی شما را خوشنود کرده واز اون راضی هستید ؟ اولش که چیزی نمی گفت و خدا را شکر می کرد که بندگی خدارا کرده ولی بااصرار من که می خواستم تحفه ای ازایشان داشته باشم به عنوان نابترین تجربه ی صد ساله ی این بزرگوار ، لب به سخن گشود و حرفش را اینجوری تمام کرد:
تواین نزدیک صد سال عمرم نه مکه رفته ام و نه کربلا و نه سفر دیگر و فقط یکبار اون هم با پای پیاده به پابوس امام رضا(ع) رفته ام و از این نرفتنم هم پشیمان نیستم از من به شما نصیحت (دستگیری کنیداز فقرا)در تمام طول عمر خود همیشه نگاهتون به پایین دستتون باشه و نگذارید کسی که بعد از خدا امیدی به شما داره ناامید بشه .
بااینکه وضع مالی خوبی هم نداشت و سواد خواندن قرآن هم نداشت وبا توجه به این اوصاف هرساله مجلسی میگرفت و همه ی فرزندانش به اضافه فرزندان فرزندانش و خلاصه نوه و نتیجه و ... داماد و عروس و ... را دعوت میکرد و چند تا قاری قرآن هم دعوت می کرد وبعد از تلاوت سوره مبارکه انعام به همشون شام می داد .
خدارحمتش کنه بعد از مرگش تو مراسم هفتمین روزش چند تا غریبه بودند که هیچکس نمی شناختشون و یکی شون که خیلی گریه می کرد را وقتی ازش سوال کردند شما از کجا هستید و مرحوم را چه جوری می شناسید گفته بود از یکی از دهات فریدن و 30 سال پیش این مرد باعث شده که زندگی اون از این رو به اون روبشه و خلاصه حالا که فهمیده از دنیا رفته اومده کنار قبرش تا همه بدونند چه گوهری را ازدست دادند
سعی می کنم دراینده ای نزدیک چند تا عکس خاطره انگیز از ایشان در ادامه مطلبم بگذارم .
ممنون که وقت گذاشتید و مطلبموخونید .درآخر مطلب امیدوارم برای شادی روح آن مرحوم(مشهدی حسین عرب بیگی) یک صلواتی هدیه بفرستید
ازچپ به راست مرحوم مشهدی حسین عرب بیگی - پدرمرحومم مشهدی محمد عرب بیگی - مرحوم حجت الاسلام حاج آقا رسول (علی)پناهنده و فرزند برومند ایشان حجت الاسلام محمد پناهنده
یکی از هم دوره ای های شهید بابایی در آمریکا می گفت : توی آمریکا دوره ی خلبانی می دیدیم . یک روز روی بولتن خبری پایگاه ( ریس ) مطلبی نوشته بود که نظر همه را جلب کرده بود . مطلب این بود : « دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دَوَد تا شیطان را از خود دور کند ! » تا این مطلب را خواندم ، رفتم سراغ عباس و گفتم : « عباس قضیه چیه ؟! » اولش نمی خواست حرفی بزند ؛ بعد از چند لحظه ، آرام سرش را بالا آورد و گفت : « چند شب پیش بدخواب شده بودم ، رفتم میدون چمن تا کمی بدوم. کُلُنِل باکستر و زنش منو دیدند. از شب نشینی می آمدند . کلنل به من گفت : این وقت شب برا چی می دوی ؟ بهش گفتم : دارم ورزش می کنم. گفت : راستشو بگو . گفتم : راستش محیط خوابگاه خیلی آلوده هست ، شیطون آدمو بدجوری اذیت می کنه ، اگه آدم حواسشو جمع نکنه به کناه می افته . بعدشم بهش گفتم : می دونی ! دین ما برای این طور وقتا - که گناه آدم را وسوسه می کنه – توصیه کرده که عمل سخت انجام بدید. »
گوهر پاک بیاید که شود قابل فیض .... // ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود.
( علمدار آسمان / ص 29 )