همه ما شیطان را به عنوان موجودی می شناسیم که پیوسته انسان را در زندگی وسوسه کرده و او را به تمایلات نفسانی و شهوات میکشاند. حال این تمایلات در برخی ضعیفتر و در برخیدیگر قویتر است.
از نظر منطق قرآن کریم هم شیطان یکی از مخلوقات متمرد خداوند متعال است که به سبب معصیت، از درگاه رحمت الهی رانده شد و قسم یاد کرد که تا قیامت بندگان خدا را فریب دهد.
با این اوصاف، شکی نیست که ما پیوسته در معرض وسوسههای شیطانی هستیم. حال سوال اینجاست که برای جلوگیری از نفوذ و راهیابی شیطان به وجودمان و به زندگی دنیویمان چه باید بکنیم.
*جلوگیری از نفوذ شیطان
اولین راه بستن نفوذ شیطان، اخلاص است.
مخلَص، یعنی کسی که خداوند او را پاک کرده باشد.
کلمه مخلصین به فتح لام، هشت بار در قرآن آمده است.
خداوند در سوره ص از زبان شیطان میفرماید: قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (82) إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ (83)
ابلیس گفت: «به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد مگر بندگان خالص تو را!»
در سوره مریم آیه 51 میفرماید: وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا؛ و در این کتاب (آسمانى) از موسى یاد کن، که او مخلص بود، و رسول و پیامبرى والا مقام.
همچنین در آیه 24 سوره یوسف، خداوند میفرماید: إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصینَ؛ چرا که او از بندگان مخلص ما بود.
اما کلمه مخلص به کسر لام، به معنای کسی که اخلاص دارد، چهاربار در قرآن آمده و مخلصون یک بار و مخلصین هفت بار در قرآن به کار رفته است.
اخلاص یعنی این که عملی را که انسان انجام میدهد، فقط به خاطر خدا باشد، انگیزههای مادی و غیرمادی در آن دخالت نداشه باشد، تحقق اخلاص با تمرین کردن، نصیب انسان میشود. گفتن بسمالله در آغاز هر کار، زمینه خالصشدن آن را فراهم میکند و در حقیقت ارزش هرکاری به اخلاص و معرفت میباشد.
«توکل بر خداوند»
قرآن میفرماید: إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ (سوره نحل ایه 99)؛ چرا که او، بر کسانى که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل مىکنند، تسلّطى ندارد.
اما شیطان نسبت به کسانی از او تبعیت میکنند و گمراه هستند، تسلط دارد قرآن میفرماید: إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ (سوره حجر42) بر بندگانم تسلّط نخواهى یافت؛ مگر گمراهانى که از تو پیروى مىکنند.
*تو را در دره پرت میکنم!
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی در کتاب لب الالباب در سیر سلوک (صاحبان عقل)، نقل میکند: حاج امام قلی نخجوانی که استاد معارف مرحوم آقا سید حسین قاضی پدر مرحوم میرزا علی آقا قاضی(ره) بود و در نزد مرحوم آقا سید قریش قزوینی(ره) در اخلاقیات و معارف الهیه مراتب استکمال را طی مینمود، گفت:
پس از آن که به سن پیری رسیدم، دیدم با شیطان در بالای کوهی ایستادهایم، من دست خود را بر محاسن گذارده و به او گفتم: مرا سن پیری و کهولت فرا گرفته،اگر ممکن است از من بگذر. شیطان گفت: این طرف را نگاه کن، وقتی نظر کردم درهای بسیار عمیق دیدم که از شدت خوف و ترس عقل انسان مبهوت میماند.
شیطان گفت: در دل من رحم و مروت و مهر و عطوفت قرار نگرفته اگر چنگال من بر تو گیر کند و دستم به تو رسد جای تو در ته این دره خواهد بود که تماشا میکنی و چنان تو را در آن سرنگون کنم که بند از بندت جدا شده و پیکرت قطعه قطعه شود.
حضرتعلی(ع) فرمودند: مَنِ اعْتَصَمَ بِاللَّهِ لَمْ یَضُرَّهُ شَیْطَان، هرکس به خدا متوسل شود، شیطان به او ضرر نمیرساند. (تصنیف غررالحکم ودررالکلم)
اواخر عمر آیت الله کوهستانی (ره) بود که برای تجدید کارت معافیت تحصیلی، از مشهد به بهشهر آمدم. در این سفر ایشان بیمار بودند، ولی در بستر بیماری هم سیر و سلوک ویژه ای داشتند. از دیدنی ها و از شنیدنی های دنیا دور بود. در همان حال معنوی، درخواست نصیحت و پندی کردم، فرمود:
1- همراه با قرآن باشید و از قرآن جدا نشوید.
2- نماز شب را ترک نکنید.
3- نماز را اول وقت بخوانید.
آن مرد الهی بعد فرمود: مواظب شیطان باشید که برای فریب دادن هر انسانی آماده است. من عمری را سپری کرده ام دیگر وقتی برایم باقی نمانده است. و فقط منتظر صدایی هستم که مرا بخواند تا با کاروان آخرت همراه شوم. با این حال شیطان می خواهد مرا هم وسوسه کند. در این حال صدای گریه آن رادمرد پاک باخته بلند شد. مجله بشارت شماره 28- فروردین 1381- به نقل از (سید عنایت الله دریاباری)
در دعای حزین با زبان حال میخوانیم:
فَیَا غَوْثَاهْ ثُمَّ وَا غَوْثَاهْ بِکَ یَا اللَّهُ مِنْ هَوًى قَدْ غَلَبَنِی وَ مِنْ عَدُوٍّ اسْتَکْلَبَ عَلَی؛
«خدایا! کمکم کن، به دادم برس، از هوایى که بر من غالب شده!، از دشمنى که چون سگ بر من پارس مىکن. (عده الداعی و نجاح الساعی ص 206)
صدر المتالهین شیرازی در کتاب مفاتیحالغیب نقل کرده است، که مردی میگفت: از پروردگار خود در خواست کردم تا محل و مکان شیطان را در دل آدمی به او نشان بدهد، پس به وقت خوابیدن و استراحت کردن، در خواب مردی را دیدم که پیکر مانند بلور است، به طوری که درون او از بیرون دیده میشد خوب که به درون آن پیکر بلورین نگاه کردم، شیطان را دیدم که به صورت قورباغهای با خرطومی باریک و دراز، بر روی شانه چپ او، میان گوش و دوشش نشسته، و خرطومش را از شانه چپ فرو برده و به قلب او رسانده، و او را وسوسه میکند در این وضع وقتی آن شخص در دل یاد خدا میکند و ذکر خدا را میگوید، آن قورباقه خود را عقب میشکد و میگریزد و این تجسم وجود شیطان و اثر ذکر و یاد خدا در قلب، روح و جسم آدم، و از طرفی غفلت از یاد خدا و دوری از ذکر خدا باعث وسوسه و نفوذ شیطان در انسان است.
بار پروردگارا به تو پناه میبرم از این دشمن قسم خورده شیطان لعین.
*مادر شیطانها را دیدم!
در انوار جزائری است که در سال قحطی، در مسجدی واعظی روی منبر بود و میگفت: کسی که بخواهد صدقه بدهد هفتاد شیطان به دستش می چسبند و نمی گذارند،صدقه بدهد.
مؤمنی پای منبر این سخنان را شنید تعجّب کنان به رفقایش گفت: صدقه دادن که این چیزها را ندارد، اینک من مقداری گندم درخانه دارم، می روم و برای فقرا به مسجد خواهم آورد و از جایش حرکت کرد. وقتی که به خانه رسید و زنش از قصدش آگاه شد. شروع به سرزنش او کرد که در این سال قحطی رعایت زن و بچّه و خودت را نمی کنی؟ شاید قحطی طولانی شد، آن وقت ما از گرسنگی بمیریم و… خلاصه به قدری او را وسوسه کرد که آن مرد مؤمن دست خالی به مسجد نزد رفقا برگشت. از او پرسیدند چه شد؟ هفتاد شیطانی که به دستت چسبیدند، را دیدی؟. پاسخ داد: من شیطان ها را ندیدم لکن مادرشیطان را دیدم که نگذاشت. انسان می خواهد در برابر شیاطین مقاومت کند اما شیطان به زبان زن یا رفیق و… مصلحت بینی می کند و نمی گذارد. (اخلاص وانفاق- دستغیب- ص155)
سه عملی که باعث چیرهشدن شیطان بر انسان میشود
حضرت موسی علیه السلام در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاه رنگارنگی بر سر داشت نزد موسی علیه السلام آمد، وقتی که نزدیک شد کلاه خود را (به عنوان احترام) از سر برداشت و مؤدبانه نزد موسی علیه السلام ایستاد. حضرت موسی گفت: تو کیستی ؟ ابلیس جواب داد: ابلیس هستم. موسی (ع) پرسید: تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند. ابلیس گفت: من آمده ام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری بر تو سلام کنم. موسی پرسید: این کلاه چیست که بر سر داری ؟ ابلیس پاسخ داد: با (رنگها و زرق و برقهای) این کلاه، دل انسان ها را میربایم. موسی پرسید: به من از گناهی خبر بده که اگر انسان آن را انجام دهد ، تو بر او پیروز می شوی و هر کجا که بخواهی افسار او را به آنجا می کشی. ابلیس گفت: «اِذا اَعجَبَتهُ نَفسُهُ ، وَاستَکثَرَ عَمَلَهُ، و صَغُرَ فِی عَینِهِ ذَنبُهُ؛
سه حالت گناه است که اگر انسان گرفتار آن شود، من بر او چیره می گردم،
1- هنگامی که او خودبین شود و از خودش خوشش آید
2- هنگامی که او عمل خود را بسیار بشمرد
3- هنگامی که گناه در نظرش کوچک گردد.
(الکافی ج 2ص 314)
تهیه: محمد حسین امین
یکی از اعمال شب های قدر، قرآن به سر گرفتن است.مؤمنان روزه دار در ماه خدا، و در خانه خدا، کتاب خدا را، می گشایند و بر سر می گیرند و آن را شفیع خود، قرار می دهند. آنها به محتوای قرآن می اندیشند، به آغوشش پناه می برند و با آن پیمان مجدد می بندند، تا با معارف نورانی اش، همه زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی سازند.
معنای قرآن به سر گرفتن در شب قدر
معنای قرآن به سر یعنی قرآن در راس امور است. اگر فرد یا جامعه ای اهل قرآن به سر بود، یعنی قرآن را راس امور خود قرارداد؛ هم برنامه های درسی حوزه و دانشگاه آنها سامان بهتری می پذیرد، و هم مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه سامان می یابد. این دو عنصر محوری را در مراسم قرآن به سر کاملاً در نظر بگیریم.
در راس دیگر دانشها
وظیفه حوزه و دانشگاه در مراسم قرآن به سر این است که قرآن در راس امور است. زیرا بسیاری از اختلاف ها در مسائل فقهی، به مبانی فقه که در اصول تدوین می شود برمی گردد. علم شریف اصول فقه عهده دار کیفیت استنباط فروع فقهی از مبانی و مبادی است. اگر اختلافات در علم اصول، ریشه یابی و حل شد، کیفیت بهره برداری فقهی هم عوض می شود. مادامی که مبانی و مبادی علم شریف اصول، سامان صحیح نیافت، استنباط فقهی کامل مقدور نیست؛ این قدم اول.
چون مبانی و مبادی علم شریف اصول مرهون مبانی و مبادی کلام است؛ تا کلام سامان نیابد، ملاکات کلامی مشخص نشود، مصالح و مفاسد مشخص نشود، کیفیت هدایت انبیاء تبیین نشود، نحوه بهره برداری جامعه از رهنمود وحی مشخص نشود، علم شریف اصول سامان نمی یابد؛ این قدم دوم.
و چون مهم ترین مسائل کلام اسلامی را قرآن به عهده دارد؛ تا تفسیر قرآن سامان نپذیرد، معنای قرآن و نزول قرآن روشن نشود؛ کیفیت وحی، تلقی وحی، حفظ وحی، املاء و ابلاغ و نشر وحی سامان نپذیرد، علم شریف کلام سامان نمی یابد. بنابراین حرف اول را در تدوین دروس حوزوی، تفسیر به عهده دارد.
و چون قرآن همتای عترت است و عترت همتای قرآن، و بدون فن شریف علم حدیث، قرآن فهمیده نمی شود، معنای قرآن به سر گذاشتن؛ همان قرآن و عترت را در راس امور قرار دادن است. اگر علم حدیث در مصاحبت تفسیر و علم تفسیر در راس امور قرار گرفت؛ هم کلام سامان می یابد، هم علم اصول سامان می پذیرد، هم اختلافات فقهی، رخت برمی بندد. وقتی دروس حوزوی با این متون سامان پذیرفت، آثار فکری و فرهنگی حوزه هم به دانشگاه منتقل می شود.
چگونگی اسلامی شدن دانشگاهها
کیفیت اسلامی شدن دانشگاه به این نیست که در هر دانشکده ای نمازخانه باشد، یا شب های چهارشنبه دعای توسل و شب های جمعه، دعای کمیل، یا کلاس ها از هم جدا! همه اینها لازم است، ولی اینها زیرمجموعه اسلامی شدن دانشگاه است. وقتی دانشگاه، اسلامی می شود که متون درسی اش اسلامی باشد. و معنای اسلامی بودن متون درسی هم این نیست که چند واحد معارف اسلامی تدریس بشود، یا اول کتاب (بسم الله) باشد، آخر کتاب دعا به ولی عصر! هیچ کدام از اینها عنصر محوری اسلامی شدن دانشگاه نیست. همه اینها لازم است، ولی هیچ کدام کافی نیست.
چگونگی اسلامی شدن متون درسی دانشگاهها
متون دانشگاهی وقتی اسلامی است که محتوایش، براهینش، شواهدش، علائم و ادله اش از متون اسلامی برگرفته بشود، تدوین بشود؛ و این دانش های افقی به عمودی تبدیل گردد. در زمین شناسی یا دریاشناسی یا آسمان شناسی به این بسنده نشود که فلان حادثه در فلان عصر چنین بوده است، اکنون چنین است، و پیش بینی می شود که چنان بشود! اما کی کرد و چرا کرد، اصلاً در متون درسی دانشگاه نیست. زمین را کی آفرید، برای چه آفرید؛ دریا و آبزیان را کی آفرید و برای چه آفرید؛ اختران سپهر را کی آفرید، برای چه آفرید؛ گیاهان روی زمین و معادن دل زمین را کی آفرید، برای چه آفرید؛ این دو بال هو الاول و الاخر(1) که سیر افقی نیست، بلکه سیر عمودی علوم است، اصلاً در فضای دانشگاه مطرح نیست! وقتی متن درسی سخن از خدا نباشد، آن نمازخانه ای که در کنار کلاس درس ساخته شد، کارائی ندارد.
قرار گرفتن قرآن در راس علوم حوزوی و دانشگاهی
معنای قرآن به سر کردن دانشجویان عزیز آن است که متون درسی آنها صبغه اسلامی پیدا کند؛ ان بال هو الاول والاخر که سیر عمودی علوم است بر این لاشه سیر افقی اضافه بشود تا صبغه دینی پیدا کند؛ آنگاه همه مسائل اسلامی در کنارش حل است. تا حوزه، تفسیر را در راس علوم قرار ندهد، هرگز اهل قرآن به سر نیست! این دو امر تخصصی را در جلسه عمومی طرح کردن روا نیست؛ ولی به عنوان فهرست باید همه عزیزان بدانند و همه ما بدانیم که معنای قرآن به سر کردن یعنی قرآن باید در راس علوم حوزوی و علوم دانشگاهی باشد.
کیفیت نزول قرآن کریم در شب قدر
آنچه مربوط به راس امور بودن قرآن است، مسائل سیاسی ماست، مسائل اجتماعی ماست، مسائل فرهنگی ماست، مسائل اخلاقی ماست، مسائل اقتصادی ماست، نحوه محاوره ماست، کیفیت تاسیس خانواده و نهادهای اجتماعی ماست و دهها مسائل دیگر. ما باید قرآنی زندگی کنیم؛ قرآن کیست، به کی متکی است، چگونه شکل یافت، چگونه می ماند و چگونه هدایت می کند! در شب قدر ذات اقدس اله قرآن را نازل کرد و در ماه مبارک رمضان هم این حادثه پر برکت رخ داد. زیرا هم فرمود: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن(2)، هم فرمود: انا انزلناه فی لیله القدر (3) ؛ معلوم می شود لیله قدر در شهر رمضان است.
اما در بسیاری از آیات قرآن کریم سخن از انزال باران مطرح است. فرمود: ما برای شما باران نازل کردیم. آیا نازل شدن قرآن مثل نازل شدن باران است؟ آنجوری که خدا باران نازل کرد، آنجور قرآن نازل کرد؟! یعنی قرآن را انداخت، یا قرآن را آویخت! آیا انزال القائی و انداختنی است یا انزال آویختنی؟! وقتی قرآن می گوید: خدا می فرماید: ما باران نازل کردیم، یعنی این قطرات را انداختیم. و این قطره که در بالاست، در پائین نیست؛ وقتی در پائین است، در بالا نیست. به صورت «تجافی» است، انداختنی است و مانند آن.
«قرآن کریم»، ریسمان آویخته الهی
اما قرآن را که نازل کرد، نظیر نازل کردن باران نیست. آنجوری که برف و باران و بارش نازل می کند که نازل نکرد! قرآن را انزال کرد، یعنی آویخت؛ آنجوری که طناب را می اندازند تا کسی که در چاه است این طناب را بگیرد و بالا برود. معنای انا انزلناه فی لیله القدر یعنی آویختن قرآن، نه انداختن قرآن. و این طناب را ذات اقدس اله نینداخت، بلکه آویخت. آن نصوصی که دارد قرآن ثقل اکبر است، احد طرفیه بیده سبحانه و تعالی ؛ همین پیام را تفهیم می کند. یعنی ما این طناب را آویختیم؛ یک طرف طناب به دست من است، طرف دیگر به دست بشر. بشر موظف است این طرف طناب را بگیرد، اقرا و ارق (4)؛ بالا برود. او برای اینکه طبیعت زده نشود، در لجن طبیعت نماند، در گل و لای طبیعت فرو نرود، بلکه سر فراز برآید؛ باید این طناب آویخته را بگیرد و بالا برود. این طناب به هیچ جا متکی نیست، فقط به سقف الوهیت وابسته است.
اینکه خدای سبحان به ما فرمود: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (5)؛ یعنی این طناب به همه شما رسیده است، ریشه های این طناب در دسترس همه شما هست، و با دلهای شما رابطه، و با فطرت شما نهادینه شده است. این طناب را بگیرید، بالا بیائید، به زمین نچسبید؛ اثاقلتم الی الارض(6) نشود، به شرق و غرب تکیه نکنید که با طناب پوسیده اینها به چاه می افتید. همین طناب را بگیرید، و جدا نشوید تا بالا بیائید.
سخنان آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته)
————–
1- حدید/3
2- بقره/581
3- قدر/ 1
4- الکافی/2/406
5- آل عمران/301
6- توبه/83
ای جان پاک ختم رسل در بدن، حسن!
ماه رخت چراغ هزار انجمن، حسن!
ریحانه، محمّد و دردانه علی
چارم نفر ز سلسله پنج تن، حسن!
جان جهان فدات که سلطان انبیا
پیوسته بوده بر دهنت بوسهزن حسن!
شیرینی کلام من از وصف مدح توست
نَقل حدیثت آمده نقل دهن، حسن!
از غنچه دهان تو ریزد گلاب وحی
چونان از زبان پیمبر سخن، حسن!
از آن خدای، نام نهادت حسن که هست
خلق مبارک تو و خویت حسن، حسن!
بر روی دست فاطمه در لالهزار وحی
رخسار توست برگ گل یاسمن، حسن!
مدح تو با زبان رسول خدا خوش است
او گوید و از او شنود بوالحسن، حسن!
صبر تو بر شجاعت تو برتری کند
داری اگرچه بازوی خیبرشکن، حسن!
کی لایق است تا که در اوصاف چون تویی
گوهر بریزد از دهن همچو من، حسن!
تو آشنای عالمی و از غریب هم
تنهاتر و غریبتری در وطن، حسن!
بر تربت تو دست توسل کند دراز
شاه و گدا و پیر و جوان، مرد و زن، حسن!
آیینه جمـال محمد تویی تویی
بالله کریم آل محمد تویی تویی
بر روی دست فاطمه قرآن حیدری
آقای من! چقدر شبیه پیمبری
زیبایی از بهشت جمال تو گشته سبز
نامت بود حسن ولی از حُسن برتری
جان تمام حُسن فروشان فدات باد
الحق که با جمال حسن حُسنپروری
یعقوب گشته محو تماشا و گویدت
مولای من! تو یوسف زهرای اطهری
واجب بود اطاعت تو در قیام و صلح
زیرا تو خود ولی خداوند اکبری
در دست توست تیغ قیام و کلید صبر
حتی تو بر حسین، امامی و رهبری
در زهد و عصمت و شرف و قدر، فاطمه
در صبر، مصطفایی و در جنگ، حیدری
قدر تو را که هست وطن شهر غربتت
باور نمیکنند که تو فوق باوری
خیر کثیر در نفس توست یا حسن
سرتابهپای، کوثر و فرزند کوثری
دریای نور ختم رسل! فاطمه صدف!
الحق که آن یگانه صدف را تو گوهری
جان حسین و هست علی قلب فاطمه
سوگند میخورم تو رسول مکرری
تنها نه چشم و ابـرو و رویت محمد است
خلق و مرام و منطق و خویت محمد است
دل را هماره حال و هوای بقیع توست
انگار پشت پنجرههای بقیع توست
دور بقیع تو ز چه دیوار میکشند
ملک وجود، صحن و سرای بقیع توست
شیعه نفس که میکشد از عمق جان خود
گویی نسیم روحفزای بقیع توست
بر پادشاهی دو جهان ناز میکند
آن دلشکستهای که گدای بقیع توست
غم نیست گر بنای مزارت خراب شد
درهر دل شکسته بنای بقیع توست
در مروه و صفا همه گفتیم یا حسن
ما را اگر صفاست صفای بقیع توست
ما کیستیم تا به حریم تو رو نهیم
جبریل، سرشکسته پای بقیع توست
یک خشت از مزار تو را هم نمیدهیم
صد باغ خلد کم به جزای بقیع توست
اذن دخول تربت تو نام فاطمه است
آوای یا حسین، دعای بقیع توست
بردار سر ز خاک و بگو قبر فاطمه
ای خفته در بقیع، کجای بقیع توست؟
هر شب کبوتر دل ما زائر شماست
هرجا رویم حال و هوای بقیع توست
گردون کتاب صبر تو را بوسه میزند
«میثم» ز دور قبر تو را بوسه میزند
****استاد حاج غلامرضا سازگار***
چندی بود که این فکر مرا مشغول کرده بود که ایا مگس حشره ای مفید یا مضر است اصلا چرا خداوند این حشره ی کثیف و انتقال دهنده بیماری را خلق کرد تا اینکه این مطلب را خواندم شما هم بخوانید...
سالها پیش یکی از ملحدان گفته است که ای مسلمانان چگونه راست می پندارید مگسی که بیماریها را حمل می کند در آن شفا باشد؟ این مسئله غیر منطقی است و انسان عاقل آنرا نمی پذیرد.
حقیقت این است که در آن زمان نمی دانستم چگونه به او پاسخ گویم. چرا که سرشت ملحد سرشتی مادی است که به عالم غیب ایمان نمی آورد، بلکه دلایل مادی ملموس می خواهد . او تجاربی را که مسلمانان به دست آورده اند، نمی داند. بنابراین چاره ای نیست که حقایق جدید درباره مگس را که غربیها آنرا به دست آورده و کشف کره اند، بیان کنیم.
کسب تجربه از اوایل قرن بیستم جهت استفاده از پادزهر حشرات آغاز شد . خانم دکتر "جوآن کلارک" در استرالیا از غربیهایی بود که به این مسئله اهتمام ورزید و در اثر تجربه فهمید که در سطح خارجی مگس پادزهر وجود دارد که برخی از امراض و بیماریها را معالجه می کند، بنابراین اذعان داشت که در مگس شفا وجود دارد.
هر کسی در این زمینه نظری ارائه کرد. اما کسب تجربه همچنان ادامه داشت تا اینکه تعدادی از اندیشمندان بحثهایی در این زمینه مطرح کردند و فهمیدند که مگسی که بیشتر بیماریها را حمل می کند، بیشترین پادزهر را که منجر به شفای بیماریها می شود، نیز حمل می کند؛ به گونه ای که ناقل امراضی که حمل می کند، نیست.
وجود این مسئله امری منطقی است، زیرا مگس باکتریهای مضر زیادی در جسمش حمل می کند تا بتواند به زندگی ادامه دهد؛ بنابراین باید که مواد ضد این باکتریها را نیز حمل کند و این مواد را که خداوند افزایش داده برای این است تا برخورد با ویروسها و بیماریها با او جلوگیری کند.
محققان می گویند: مگس انواع زیادی از باکتری، ویروسها و میکروبهای بیماری زا را حمل می کند، اما همزمان در سطح جسمش مواد ضد این میکروبها را نیز حمل می کند . بهترین شیوه برای آزادسازی پادزهر از مگس فروبردن آن در مایعات است. این کشف جدیدی است که محققان را متحیر کرده و هرگز توقع نداشتند که بیماری و دارو را در یک مخلوق و آن هم در مگس بیابند و سؤال این است: آیا این همان چیزی نیست که نبی اعظم (صلی الله علیه وسلم) قرنها پیش بیان کرده بود؟
محققان به صورت ناگهانی دریافتند که بهترین شیوه برای آزاد سازی این مواد یا همان پادزهرها فروبردن مگس در مایع است. زیرا پادزهرها بر سطح خارجی جسم مگس و بالهایش وجود دارد.
البته این اطلاعات طی سالهای اخیر مطرح شد و هنگامی که محققان غرب از آن صحبت می کردند آنرا بسیار عجیب می دانستند و از آن شگفت زده می شدند. زیرا برای آنها اطلاعات جدید و غریبی به شمار می رفت.
امروز پزشکان روسیه تلاش می کنند تا درمان جدید با مگس را توسعه دهند؛ زیرا دریافتند که مگس حاوی مواد زیادی است که بیشتر از داروهای سنتی و قدیمی به شفا و درمان بیماریها کمک می کند . آنها می گویند که این درمان جدید در دنیای پزشکی انقلابی به پا خواهد کرد.
بنابراین ما دو حقیقت علمی داریم:
1- سطح خارجی مگس حاوی پادزهرهایی است که میکروبها و ویروسها را از بین می برد.
2-بهترین شیوه برای آزادسازی این پادزهرها فروبردن مگس در مایعات است.
در حدیثی از حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم)، این دو حقیقت مطرح شده است: (إذا وقع الذباب فی شراب أحدکم فلیغمسه ثم لینزعه، فإن فی أحد جناحیه داء وفی الآخر شفاء)" هنگامی که مگسی در نوشیدنی یکی از شما افتاد، آنرا در آب فروبرید سپس از آن نوشیدنی استفاده کنید؛ زیرا در یکی از بالهای مگس درد و در دیگری درمان است. "
این حدیث شریف نبوی برای این است تا غذایی که در آن مگس افتاده را هدر ندهیم، کافی است که آنرا در آب فرو بریم تا مواد ضد میکروبها آزاد شود. اما بیشتر ملحدان از این حدیث نه تنها تعجب کردند بلکه آنرا که از نبی رحمت (صلی الله علیه وسلم) نقل شده، مورد تمسخر قرار دادند. اما ما امروز می بینیم که محققان بی آنکه بدانند کلام حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) را تکرار می کنند.
پروفسور جان الوارز براوو از دانشگاه توکیو می گوید: چیزهای دیگری وجود دارد که انسان قبول کند در مگس شفا وجود دارد. بنابراین به زودی خواهیم دید که درمانی موفق برای بیشتر بیماریها از مگس استخراج می شود.
همچنین برخی از محققان ایالات متحده آمریکا تلاش می کنند تا راه جدید شفا در استفاده از مگس بیابند و تأکید می کنند که درمان با مگس امری مقبول و علمی در آینده ای نزدیک است .
حشره شناسان در دیگر بررسی های خود تشابه زیاد میان قلب مگس و قلب انسان را مورد تأکید قرار دادند. آنها سعی می کنند تا امراض قلبی پیران را با استفاده از مگس درمان و برطرف کنند. این یعنی اینکه درمان بیماریهای قلبی نیز در مگس وجود دارد.
طی چند ماه محققان دانشگاه آبرن به وجود پروتئینی در بزاق مگس پی برده اند . این پروتئین ممکن است که التیام زخمها و شکافهای پوستی مزمن را تسریع کند.
و طی چند وقت محققان دانشگاه استنفورد اعلام کردند: برای اولین بار است که کشف کرده اند ماده ای در مگس وجود دارد که سیستم دفاعی بدن انسان را تقویت می کند.
خانم کلارک می گوید: " ما درباره پادزهرها در جایی صحبت می کنیم که هیچ کس پیش از این توقع نداشته است." اما این محقق و محققان دیگر سخنان حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) را درباره شفا در بالهای مگس که بیش از 1400 سال پیش گفته بود را فراموش کرده اند.
به جای اینکه شخص از دقت تعبیر نبی گرامی (صلی الله علیه وسلم) تعجب کند، از وجود شفا در بالهای مگس و شیوه آزادسازی این مواد، یعنی چگونگی به دست آوردن پادزهر در فرو بردن مگس در آب تعجب می کند. این اطلاعات چند سال پیش کشف شده؛ اما این حدیت شاهد صدق و راستی حضرت محمد (صلی الله علیه وسلم) و در پاسخ به ادعای کسانی است که احادیث مصطفی (صلی الله علیه وسلم) را مملو از اساطیر و افسانه می خوانند . چرا که هر کلمه ای که با آن سخن گفت کلامی حق از جانب خداوند بلند مرتبه بوده است.
پایان: ای دوست ملحد من آیا با این حقایقی که بیان شد، حقایق محققانی که نمی توان تجارب و اکتشافات آنها را انکار کرد، قانع شدی؟ آیا قلبت برای دریافت پیام حق خاشع شد؟ آیا نظرت را درباره دین اسلام تغییر دادی؟
---------------------
عبد الدائم الکحیل
با عرض ادب و احترام:
با توجه به فرارسیدن ایام مبارک ماه رمضان «بهار قرآن »برآن شدم که لینک دانلود سی جزء قرآن کریم با صدای استاد گرانقدر پرهیز کار را برای تمامی علاقه مندان به قرآن در وبلاگ خودم بگذارم . از سایت islamdownload.org بخاطر این لینکها سپاسگذاری می کنم.
قرائت ترتیل کامل قرآن با صدای استاد پرهیزگار با تفکیک سی جز آماده دانلود می باشد .
دانلود قسمت اول : جز 1 تا 5
دانلود قسمت دوم : جز 6 تا 10
دانلود قسمت سوم : جز 11 تا 15
دانلود قسمت چهارم : جز 16 تا 20
دانلود قسمت پنجم : جز 21 تا 25
دانلود قسمت ششم : جز 26 تا 30