یکی از اعمال شب های قدر، قرآن به سر گرفتن است.مؤمنان روزه دار در ماه خدا، و در خانه خدا، کتاب خدا را، می گشایند و بر سر می گیرند و آن را شفیع خود، قرار می دهند. آنها به محتوای قرآن می اندیشند، به آغوشش پناه می برند و با آن پیمان مجدد می بندند، تا با معارف نورانی اش، همه زوایای زندگی خویش را نورانی و متعالی سازند.
معنای قرآن به سر گرفتن در شب قدر
معنای قرآن به سر یعنی قرآن در راس امور است. اگر فرد یا جامعه ای اهل قرآن به سر بود، یعنی قرآن را راس امور خود قرارداد؛ هم برنامه های درسی حوزه و دانشگاه آنها سامان بهتری می پذیرد، و هم مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اخلاقی جامعه سامان می یابد. این دو عنصر محوری را در مراسم قرآن به سر کاملاً در نظر بگیریم.
در راس دیگر دانشها
وظیفه حوزه و دانشگاه در مراسم قرآن به سر این است که قرآن در راس امور است. زیرا بسیاری از اختلاف ها در مسائل فقهی، به مبانی فقه که در اصول تدوین می شود برمی گردد. علم شریف اصول فقه عهده دار کیفیت استنباط فروع فقهی از مبانی و مبادی است. اگر اختلافات در علم اصول، ریشه یابی و حل شد، کیفیت بهره برداری فقهی هم عوض می شود. مادامی که مبانی و مبادی علم شریف اصول، سامان صحیح نیافت، استنباط فقهی کامل مقدور نیست؛ این قدم اول.
چون مبانی و مبادی علم شریف اصول مرهون مبانی و مبادی کلام است؛ تا کلام سامان نیابد، ملاکات کلامی مشخص نشود، مصالح و مفاسد مشخص نشود، کیفیت هدایت انبیاء تبیین نشود، نحوه بهره برداری جامعه از رهنمود وحی مشخص نشود، علم شریف اصول سامان نمی یابد؛ این قدم دوم.
و چون مهم ترین مسائل کلام اسلامی را قرآن به عهده دارد؛ تا تفسیر قرآن سامان نپذیرد، معنای قرآن و نزول قرآن روشن نشود؛ کیفیت وحی، تلقی وحی، حفظ وحی، املاء و ابلاغ و نشر وحی سامان نپذیرد، علم شریف کلام سامان نمی یابد. بنابراین حرف اول را در تدوین دروس حوزوی، تفسیر به عهده دارد.
و چون قرآن همتای عترت است و عترت همتای قرآن، و بدون فن شریف علم حدیث، قرآن فهمیده نمی شود، معنای قرآن به سر گذاشتن؛ همان قرآن و عترت را در راس امور قرار دادن است. اگر علم حدیث در مصاحبت تفسیر و علم تفسیر در راس امور قرار گرفت؛ هم کلام سامان می یابد، هم علم اصول سامان می پذیرد، هم اختلافات فقهی، رخت برمی بندد. وقتی دروس حوزوی با این متون سامان پذیرفت، آثار فکری و فرهنگی حوزه هم به دانشگاه منتقل می شود.
چگونگی اسلامی شدن دانشگاهها
کیفیت اسلامی شدن دانشگاه به این نیست که در هر دانشکده ای نمازخانه باشد، یا شب های چهارشنبه دعای توسل و شب های جمعه، دعای کمیل، یا کلاس ها از هم جدا! همه اینها لازم است، ولی اینها زیرمجموعه اسلامی شدن دانشگاه است. وقتی دانشگاه، اسلامی می شود که متون درسی اش اسلامی باشد. و معنای اسلامی بودن متون درسی هم این نیست که چند واحد معارف اسلامی تدریس بشود، یا اول کتاب (بسم الله) باشد، آخر کتاب دعا به ولی عصر! هیچ کدام از اینها عنصر محوری اسلامی شدن دانشگاه نیست. همه اینها لازم است، ولی هیچ کدام کافی نیست.
چگونگی اسلامی شدن متون درسی دانشگاهها
متون دانشگاهی وقتی اسلامی است که محتوایش، براهینش، شواهدش، علائم و ادله اش از متون اسلامی برگرفته بشود، تدوین بشود؛ و این دانش های افقی به عمودی تبدیل گردد. در زمین شناسی یا دریاشناسی یا آسمان شناسی به این بسنده نشود که فلان حادثه در فلان عصر چنین بوده است، اکنون چنین است، و پیش بینی می شود که چنان بشود! اما کی کرد و چرا کرد، اصلاً در متون درسی دانشگاه نیست. زمین را کی آفرید، برای چه آفرید؛ دریا و آبزیان را کی آفرید و برای چه آفرید؛ اختران سپهر را کی آفرید، برای چه آفرید؛ گیاهان روی زمین و معادن دل زمین را کی آفرید، برای چه آفرید؛ این دو بال هو الاول و الاخر(1) که سیر افقی نیست، بلکه سیر عمودی علوم است، اصلاً در فضای دانشگاه مطرح نیست! وقتی متن درسی سخن از خدا نباشد، آن نمازخانه ای که در کنار کلاس درس ساخته شد، کارائی ندارد.
قرار گرفتن قرآن در راس علوم حوزوی و دانشگاهی
معنای قرآن به سر کردن دانشجویان عزیز آن است که متون درسی آنها صبغه اسلامی پیدا کند؛ ان بال هو الاول والاخر که سیر عمودی علوم است بر این لاشه سیر افقی اضافه بشود تا صبغه دینی پیدا کند؛ آنگاه همه مسائل اسلامی در کنارش حل است. تا حوزه، تفسیر را در راس علوم قرار ندهد، هرگز اهل قرآن به سر نیست! این دو امر تخصصی را در جلسه عمومی طرح کردن روا نیست؛ ولی به عنوان فهرست باید همه عزیزان بدانند و همه ما بدانیم که معنای قرآن به سر کردن یعنی قرآن باید در راس علوم حوزوی و علوم دانشگاهی باشد.
کیفیت نزول قرآن کریم در شب قدر
آنچه مربوط به راس امور بودن قرآن است، مسائل سیاسی ماست، مسائل اجتماعی ماست، مسائل فرهنگی ماست، مسائل اخلاقی ماست، مسائل اقتصادی ماست، نحوه محاوره ماست، کیفیت تاسیس خانواده و نهادهای اجتماعی ماست و دهها مسائل دیگر. ما باید قرآنی زندگی کنیم؛ قرآن کیست، به کی متکی است، چگونه شکل یافت، چگونه می ماند و چگونه هدایت می کند! در شب قدر ذات اقدس اله قرآن را نازل کرد و در ماه مبارک رمضان هم این حادثه پر برکت رخ داد. زیرا هم فرمود: شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن(2)، هم فرمود: انا انزلناه فی لیله القدر (3) ؛ معلوم می شود لیله قدر در شهر رمضان است.
اما در بسیاری از آیات قرآن کریم سخن از انزال باران مطرح است. فرمود: ما برای شما باران نازل کردیم. آیا نازل شدن قرآن مثل نازل شدن باران است؟ آنجوری که خدا باران نازل کرد، آنجور قرآن نازل کرد؟! یعنی قرآن را انداخت، یا قرآن را آویخت! آیا انزال القائی و انداختنی است یا انزال آویختنی؟! وقتی قرآن می گوید: خدا می فرماید: ما باران نازل کردیم، یعنی این قطرات را انداختیم. و این قطره که در بالاست، در پائین نیست؛ وقتی در پائین است، در بالا نیست. به صورت «تجافی» است، انداختنی است و مانند آن.
«قرآن کریم»، ریسمان آویخته الهی
اما قرآن را که نازل کرد، نظیر نازل کردن باران نیست. آنجوری که برف و باران و بارش نازل می کند که نازل نکرد! قرآن را انزال کرد، یعنی آویخت؛ آنجوری که طناب را می اندازند تا کسی که در چاه است این طناب را بگیرد و بالا برود. معنای انا انزلناه فی لیله القدر یعنی آویختن قرآن، نه انداختن قرآن. و این طناب را ذات اقدس اله نینداخت، بلکه آویخت. آن نصوصی که دارد قرآن ثقل اکبر است، احد طرفیه بیده سبحانه و تعالی ؛ همین پیام را تفهیم می کند. یعنی ما این طناب را آویختیم؛ یک طرف طناب به دست من است، طرف دیگر به دست بشر. بشر موظف است این طرف طناب را بگیرد، اقرا و ارق (4)؛ بالا برود. او برای اینکه طبیعت زده نشود، در لجن طبیعت نماند، در گل و لای طبیعت فرو نرود، بلکه سر فراز برآید؛ باید این طناب آویخته را بگیرد و بالا برود. این طناب به هیچ جا متکی نیست، فقط به سقف الوهیت وابسته است.
اینکه خدای سبحان به ما فرمود: و اعتصموا بحبل الله جمیعا (5)؛ یعنی این طناب به همه شما رسیده است، ریشه های این طناب در دسترس همه شما هست، و با دلهای شما رابطه، و با فطرت شما نهادینه شده است. این طناب را بگیرید، بالا بیائید، به زمین نچسبید؛ اثاقلتم الی الارض(6) نشود، به شرق و غرب تکیه نکنید که با طناب پوسیده اینها به چاه می افتید. همین طناب را بگیرید، و جدا نشوید تا بالا بیائید.
سخنان آیت الله جوادی آملی (دامت برکاته)
————–
1- حدید/3
2- بقره/581
3- قدر/ 1
4- الکافی/2/406
5- آل عمران/301
6- توبه/83