مادر، ای لطیف ترین گل بوستان هستی، ای باغبان هستی من، گاهِ روییدنم باران مهربانی بودی که به آرامی سیرابم کند. گاهِ پروریدنم آغوشی گرم که بالنده ام سازد. گاهِ بیماری ام، طبیبی بودی که دردم را می شناسد و درمانم می کند. گاهِ اندرزم، حکیمی آگاه که به نرمی زنهارم دهد. گاهِ تعلیمم، معلمی خستگی ناپذیر و سخت کوش که حرف به حرف دانایی را در گوشم زمزمه می کند.
گاهِ تردیدم، رهنمایی راه آشنا که راه از بیراهه نشانم دهد. مادر تو شگفتی خلقتی، تو لبریز از عظمتی؛ تو را سپاس می گویم و می ستایمت.
خدایا! ما اگر بد کنیم،تو را بنده های خوب بسیار است،
تو اگر مدارا نکنی ما را خدای دیگر کجاست؟
با تموم وجودمون گناه کردیمو اون نه نعمت هاشو ازمون گرفت نه گناهامونو فاش کرد
ببین اگه اطاعتش کنیم برامون چی کار میکنه؟
"خدایا تو میبینی و سکوت میکنی
ولی ...
مردم نمی بینند و فریاد می زنند"
"خدایا چه بی حساب و بی صدا می بخشی و ما...
چه حسابگرانه تسبیح می گوئیم"
ایام فاطمیه و
شهادت بی بی دو عالم / پاره تن پیامبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را خدمت امام عصر(عج) وتمام شیعیان حضرت علی (ع) تسلیت عرض میکنم
فاطمیه قصه گوی رنجهاست
فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست
فاطمیه شعر داغ لاله است
قصه ی زهرای 18 ساله ست
فاطمیه شرح دیوار و در است
دفتر در مقام سخت زینب پرور است
دل از غم فاطمه توان دارد، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد، نه
ما گوشه نشینان غم فاطمیه ایم
محتاج عطا و کرم فاطمیه ایم
عمری است که از داغ غمش سوخته ایم
ای کاش فدک این همه اسرار نداشت
ای کاش مدینه در و دیوار نداشت
فریاد دل محسن زهرا این بود
ای کاش در سوخته مسمار نداشت
کاش قلبم به قبرش راه داشت
کاش زهرا هم زیارتگاه داشت
دانی که چرا صورت زهرا شده نیلی؟
می خواست رخش پیش عدو زرد نباشد
ای کاش یکی بود در آن کوچه و می گفت
آن کس که به زن حمله کند، مرد نباشد
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم، باغم، بهارم را گرفتند
میان کوچه ها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
تا که پرسیدم ز منطق، عشق چیست
در جوابم این چنین گفت و گریست
لیلی ومجنون همه افسانه اند
عشق تفسیری ز زهرا و علیست
یا علی رفتم بقیع اما چه سود
هرچه گشتم فاطمه(س) آنجا نبود
یا علی قبر پرستویت کجاست؟
آن گل صد برگ خوش بویت کجاست؟
هرچه باشد من نمک پرورده ام
دل به عشق فاطمه خوش کرده ام
حج من بی فاطمه (س) بی حاصل است
فاطمه (س) حلال صدها مشکل است
من با که گویم این که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تیره غربت نهان شده
بانوی بی نشان که به هرسو نشان زاوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
از فاطمه اکتفا به نامش نکنید
نشناخته توصیف مقامش نکنید
هر کس که در او محبت زهرا نیست
علامه اگر هست سلامش نکنید
ز کف دادم چراغ لاله ام را
کنم پنهان ز دشمن ناله ام را
نه دست خود کفن کردم شبانه
تن زهرای هجده ساله ام را
آن روز که پهلوی تو از کینه شکست
دل های مُحبّان تو در سینه شکست
تصویر تو را دِل علی آینه بود
اندوه تو سنگی شد و آیینه شکست
علق یعنی خون بسته، زالو، کرم.
قدر یعنی اندازه، سنجش، ارزش.
بینه یعنی دلیل روشن و حجت آشکار.
زلزال یعنی لرزش و زلزله.
قارعه یعنی کوبنده.
تکاثر یعنی افتخار به زیادى ثروت و عزت.
عصر یعنی زمان، بعد از ظهر، فشار، و ....
همزه یعنی عیب جو و طعنه زن.
فیل نام حیوان معروف است.
ایلاف یعنی الفت دادن.
ماعون یعنی ظرف غذا.
کوثر یعنی خیر فراوان.
کافرون یعنی کافرها.
نصر یعنی یارى و پیروزی.
تبت یعنی شکسته باد.
إخلاص یعنی خالص کردن.
فلق یعنی صبح.
ناس یعنی مردم.
مؤمن یعنی ایمان آورنده.
فصلت یعنی بخش بخش و فصل فصل شده.
شورى یعنی مشورت و همفکرى و نظرخواهى.
زخرف یعنی زینت و زیور.
دخان یعنی دود.
جاثیه یعنی به زانو افتاده.
أحقاف نام سرزمین قوم عاد در نزدیکى یمن است.
محمد(ص) نام پیامبر بزرگ اسلام است.
فتح یعنی پیروزى.
حجرات یعنی حجره ها و اطاقها.
ق از حروف رمز اوائل سوره ها است.
ذاریات یعنی پراکنده کنندگان.
طور نام یک کوه است.
نجم یعنی ستاره.
قمر یعنی ماه.
رحمن یعنی بخشنده.
واقعه یعنی پیش آمد و حادثه.
حدید یعنی آهن.
مجادله یعنی گفتگو و جدل.
حشر یعنی بیرون آمدن و برانگیخته شدن.
ممتحنه یعنی زن امتحان شده.
صف یعنی ردیف و صف.
جمعه نام روزی از روزهای هفته است.
منافقون یعنی دو چهره ها.
تغابن یعنی گول خوردگى و حسرت و خسران.
طلاق یعنی رها ساختن و طلاق دادن زن.
تحریم یعنی حرام و ممنوع ساختن.
ملک یعنی فرمانروائى.
قلم همان قلم نوشتن است.
حاقه یعنی آنچه سزاوار و مسلم و حق است.
معارج یعنی نردبان ها و رتبه هاى بالا برنده.
نوح یعنی از پیامبران بزرگ است.
جن یعنی موجودى نامرئى با ویژگیهائى عجیب.
مزمل یعنی گلیم به خود پیچیده.
مدثر یعنی جامه به خود پیچیده.
قیامت یعنی برخاستن.
دهر یعنی روزگار، دوران.
مرسلات یعنی فرستاده شده ها.
نبأ یعنی خبر.
نازعات یعنی آنها که از روى قوت چیزی را مى کشند.
عبس یعنی چهره در هم کشید.
تکویر یعنی در هم پیچیدن.
انفطار یعنی شکافته شدن.
مطففین یعنی کم فروشان.
انشقاق یعنی دو شقه شدن و شکاف برداشتن.
بروج یعنی برج ها.
طارق یعنی ستاره ظاهر شونده.
اعلى یعنی برتر.
غاشیه یعنی فراگیرنده.
فجر یعنی سپیده دم.
بلد یعنی شهر.
شمس یعنی خورشید.
لیل یعنی شب.
ضحى یعنی نور و روشنائى.
انشراح یعنی گشاده شدن، وسیع شدن.
تین یعنی انجیر.
لقمان نام حکیمی از اولیای خدا است.
سجده یعنی سجده کردن.
احزاب یعنی حزب ها و گروهها.
سبأ نام منطقه ای در یمن است.
فاطر یعنی شکافنده و پدید آورنده.
یس از حروف رمز قرآن و خطاب به پیامبر است.
صافات یعنی به صف کشیده ها.
ص از حروف مقطع رمز.
زمر یعنی جمع زمره به معنای گروهها و دسته ها.